نیمه دوم زندگی یک زن

متن مرتبط با «شنبه» در سایت نیمه دوم زندگی یک زن نوشته شده است

شنبه ای دیگر

  • تازه یکم علائم بیماری قبلی کم شده بود که از دوروز پیش چشمام عفونت کرده و این عفونت به حدیه که چشمام باز نمیشه و از درد دوروز از پا انداخته منو . دیشب سعی کردم از نور دور بمونم چون بیشتر آزرده م میکرد . واسه همین زودتر خوابیدم . صبح بدون زنگ ساعت قبل طلوع خورشید بیدار شدم . همسر توی هال روی مبل خوابش برده بود . معلوم بود مراعات منو کرده و توی اطاق نیومده تا بیدار نشم . منم با نور گوشی قهوه درست کردم و چشمام رو شستشو دادم . لباس پوشیدم و زدم به دل جاده و بعد مدتها طلوع خورشیدو توی جاده دیدم و ازش خواستم منو شارژ کنه تا بتونم به اوضاع جسمیم مسلط بشم . هر چند از چشمام اشک اومد و اشک اومد اما سعی کردم به روش خودم باهاش برخورد کنم اونم بی محلی به درد . البته امروز دکتر میرم ولی نظرم اینه درد رو‌ نباید جدی گرفت وگرنه پررو میشه . این چند وقت هم بخاطر این ضعیف شدم که افسارمو دادم دست همسر. هنوزم معتقدم شنبه ای که خوب شروع شه ان شالله تا آخر خوب خواهد بود . هفته تون پر برکت + نوشته شده در شنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 8:13 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پنج شنبه روز عید مادرا

  • از بعد فوت پدرجان کار من نصف که چه عرض کنم یک سوم شده. هرچند بازار هم خبری نیست و آدم رغبت رفتن به فروشگاه رو هم نداره.  با اینحال عادت به سحرخیزی یادگار پدرمه که در خون و تربیت منه. شبا ساعت رو روی عدد ۶ کوک میکنم. اما راس ۵:۴۵ دقیقه خروس مغزم قوقولی قوقو کنان منو بیدار میکنه.  برخلاف شب که تا خواب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها