نیمه دوم زندگی یک زن

متن مرتبط با «خدایا کم آوردم کمکم کن» در سایت نیمه دوم زندگی یک زن نوشته شده است

دعای کمیل

  • شبکه باران ( رشت ) داره دعای کمیل رو با اجرای آهنگین پخش میکنه .چراغای خونه خاموشه . فقط نور تی وی هال رو روشن کرده . حس میکنم ملائک دارن بال میزنن .اولین دفه س دارم دعای کمیل رو با این صوت گوش میکنم . من از دعا خوندن یا شنیدن با ناله و صدای زاری متنفرم . نظرم اینه وقتی داری با خدا درددل میکنی باید حس شادی داشته باشی . قسمت بر این بود بزنم این کانال و با این نوا برم توی خلسه .اگه کانالای استانی رو دارین شمام گوش کنین + نوشته شده در جمعه هجدهم آذر ۱۴۰۱ ساعت 0:33 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اسراف نکنیم

  • صب رفتم نونوایی سنگکی . چن نفر به نوبت من بود . شاطر نونها رو از راه دور پرتاب میکرد روی میز مشبک فلزی . یدونه نون وقتی پرتاب شد شکست و دو تکه شد . اونی که نوبتش بود دو تیکه رو برداشت انداخت توی گونی ریزه نونها که زیر میز مشبک میبندن به پایه های میز تا سنگ و خورده نون توش جمع شه . اولش فک کردم نونه مشکلی داشته مثلا سوخته یا یچیز دیگه . از نفر جلوییم پرسیدم چرا برنداشت نونو . گفت لابد قابل خوردن نبوده . اونی که داشت نونهاشو جمع میکرد شنید . برگشت با حالت طلبکارانه‌ گفت سوخته نیس . ریز شده بود من نمیخاستمش . زیر لب گفتم فقط دو تیکه شده بود . یهو با پرخاش گفت من نمیخامش تو دوس داری بردار من پولشو میدم . خیلی ناراحت شدم . رفتم جلو نون رو از زیر میز برداشتم گذاشتم توی پلاستیکم و گفتم نمیخاد پول منو بدید . نونوا گفت خانوم نمیخاد ببری یدونه سالم بهت میدم . گفتم نه آقا من نونم میخرم ریز میکنم . یهو چن نفر که تو نوبت بودن به آقای مسرف غرغر کردن که چرا نون سالم رو انداخت دور . آقای اسرافکار هیچی نگفت و رفت سوار وانت پیکانش شد و گازداد رفت . تو راه برگشت یاد پدرم افتادم که همیشه سر سفره دورنونها رو که ما میکندیم رو جمع میکرد و میخورد و میگفت پدرجان به نون احترام بذارید وگرنه برکت از زندگیتون میره و این حساسیت شدید من از این رفتار شکل گرفته . خونه ما حتی نون های خشک آسیاب میشه و بعنوان پودر سوخاری توی کوکو و کتلت استفاده میشه . دیشب سر زمین بودم خیلی سرد بود . کاش مردم میدونستن برای بدست آوردن گندم چقدر زحمت کشیده میشه  + نوشته شده در پنجشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 14:46 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پراکنده نوشت

  • خونه رو پشت و رو کردم. میخام تر و تمیز کنم. ازونجا که مردا حال و حوصله بهم ریختگی رو ندارن گفتم تا همسر نیست دیوارا رو رنگ بزنم. با یه اکیپ صحبت کردم. از فردا استارت میزنن. مبلهایی که خریدم هم آماده است. اگه بتونم تا قبل اومدن همسر اوضاع رو سروسامون بدم حرف نداره. جدیدا متوجه شدم وقتم برکت نداره و هرچی میدو ام باز زمان کم میارم. ازونجا که به بعضی چیزا معتقدم حدس میزنم بخاطر بی دقتی روی نماز صبحم باشه. من ذاتا آدم سحرخیزیم واسه همین نماز صبح قضا کمتر از بقیه نمازام دارم. اما این چند وقت  نظم ساعت خوابم بهم ریخته نماز صبحم قضا میشه و چون استارت زمانم از طلوع آفتابه پس این بی برکتی واسه این میتونه باشه. باید روش تمرکز کنم تا خواب شبم دوباره تنظیم شه . دلم میخاد واسه همسر آش پشت پا درست کنم اما با این آشفتگی خونه نمیتونم. میگم حرفشم پیش نکشم که توقع ایجاد نشه. اینجوری راحت ترم. نمیدونم چرا دائما پی دردسر میگردم. گفتم همسر یه هفته نیست یکم استراحت کنم واسه خودم کار تراشیدم . تو این روزا درگیر تدارکات عروسی ام هستم. چقدر کارررررررررررررررر خدا قوت علی بده ان شالله  , ...ادامه مطلب

  • کم آوردم

  • تیم پرستاریمون که شامل همسر دو تا از پرسنل و من میشه روز بروز داره فرسوده تر میشه. اول از همه من از پا درومدم. شایدم حرف و حدیث این کار و حواشی زودتر منو از پا انداخت. یکی از پرسنل که فروشنده مون تو شهر مجاوره دیروز سخت مریض شد و اون یکی هم که دیشب شیفتش بود خوابش برده و همسر انداختش بیرون. تنها کسی که داره با تمام قوا مقاومت میکنه همسره که کار و زندگیشو ول کرده و من میدونم که از درون داره خالی میشه و بزودی از درون میپاشه. همیشه همسر به خانواده پرجمعیتش افتخار میکرد. اما من از ازدواج با خانواده پرجمعیت سخت پشیمونم و اگه یروز بخام دخترمو شوهر بدم اصلا با خان,کم آوردم,کم آوردم به انگلیسی,کم آوردم ندیم,کم آوردم زیاد,کم آوردم از ندیم,کم آوردم دیگه,کم آوردم مهدی مقدم,كم اوردم,کم اوردم عشقم,خدایا کم آوردم کمکم کن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها