کرمان شهر مهربانیها

ساخت وبلاگ

روز یک شنبه بلیط هواپیما داشتیم به مقصد کرمان . باید میرفتیم تهران مهراباد . اما برف زیاد باعث شد منصرف بشیم و بلیط رو کنسل کنیم و بعد هم با ماشین اومدیم سمت کرمان . توی مسیر از کوهها و بیابونهای زیادی گذشتیم . شهرهای زیادی رو پشت سر گذاشتیم . به قول همسرم بیخود نیست دشمنا دایما دنبال تکه تکه کردن این سر زمینن . واقعا حسادت برانگیزه . خدا این آب و خاک رو از گزند چشم ناپاک محافظت کنه ان شالله .

بعد کلی مسافت رسیدیم کرمان . چه مردم صبور و خونگرم و مهربانی . لهجه شیرینشون در پاسخ گویی باعث ذوقمون شد . بناهای زیبا و خیابونای تمیز عجیب به چشم میاد .

هنوز آمادگی رفتن سر خاک سردار رو پیدا نکردیم . اونجا رو باید با طمانینه رفت . همینجوری نمیشه سرتو بندازی پایین بری . باید آماده شی . باید غسل زیارت کنی . قبلش باید با چند قطره اشکی روحتو سبک کنی . اما در این فشارهای زندگی ، که دلمون عجیب سنگ و سخت میشه چجوری باید این شرایطو فراهم کرد ؟ خودمم نمیدونم . از ساعت ۶ صبح بیدارم و دارم به این چیزا فکر میکنم .

دعای نور رو با صدای علی فانی گوش کردم . بهتون پیشنهادش میکنم . بلد نیستم لینک بذارم . سرچ کنید . مطمئنم لذت خواهید برد .

بعدش هم اون سخنرانی سردار رو که در مورد حضرت زهرا میگه گوش کردم . مال جوونیاش بوده . اینقدر صادقانه و با اعتقاد میگه که به قلبت میشینه . دلم میلرزه ولی هنوز دراین کوه سنگی که در شدائد روزگار قسی شده تغییری ایجاد نکرده .

خدایا کمکم کن بتونم با آمادگی برم زیارت . نکنه با چشای بسته برم و سرسری یه زیارتی کنم و بعدش بیام هی بگم چرا اینکارو نکردم چرا اونکارو نکردم . معلوم نیست دیگه این سعادت قسمتم بشه یا نه ؟

بازم براتون مینویسم . اگه برم نایب الزیاره تک تکتون هستم . التماس دعا

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 7:6 توسط ماهی  | 

نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 14:47