پوله به مذاق مشتری خوش اومد و دوباره برام آورد. بازم دلم نیومد دستشو پس بزنمو ازش گرفتم. وقتی دیدم دیگه جا ندارم فریزر رو از تو انباری آوردمو روشن کردم. نشون به اون نشون چند بار این آقا برام شاتوت آورد و ما هم خوردیم و هم فریز کردیم. جوریکه از هفت تا کشو 6 تاش پر از پیاله های شاتوت یخ زده است. دیگه جا نداشتم و احساس کردم آقاهه از رودربایستی من داره سواستفاده میکنه. دفعه آخر دیگه بهش پول ندادم. اونم دیگه نیاورد.
راستش این روزا هر وقت یکی بهانه بهانه اش میشه یه ظرفشو در میارم میذارم تو دامنش. خودم ازونا بدتر. همین امشب بعد خستگی و گرمای یه پیاده روی وارد خونه شدم حس کردم جیگرم داره میسوزه. یه ظرف دراوردم و انداختم تو مخلوط کن یه لیوان شیرهم روش الهی به امید تو.
از قدیم گفتن آب نطلبیده مراده حالا این شاتوت نطلبیده واسه ما مراد بود. خدا پدرمادر اون مشتری رو بیامرزه. میخام سر قسط آخرش یه تخفیف اساسی بدم بهش .فکر خوبیه؟
نیمه دوم زندگی یک زن...برچسب : شاتوت,شاتوت به انگلیسی,شاتوت خواص,شاتوت در بارداری,شاتوت مسعود مشهدی,شاتوت نخوريد,شاتوت پسوریازیس,شاتوت و دیابت,شاتوت چت,توت سمی, نویسنده : animehdovomd بازدید : 217