من هر آدمی رو میدیدم در موردش نظر میدادم. حالا این نظر میتونست مثبت باشه یا منفی. از دید من این گناه خیلی بزرگیه. پارسال نشستم بهش فکر کردم دیدم باید عوض کنم این اخلاق بد رو. پدرجان میگفت اگه گناهی کردی(نه هر گناهیا) هنوز هفت قدم دور نشدی اگه استغفار کنی خدا میبخشه. به شرطی که تکرار نشه.
اولش سعی کردم حتی فکر مثبت هم نکنم . تا یه چیز میومد تو ذهنم فورا میگفتم به تو چه مربوط و بعد هفت بار استغفار میکردم.
از نظرم همین پشیمونی خودش یه قدم مثبت بود. اما هنوزم که هنوزه بدون اینکه بخوام گاهی این کار بد تکرار میشه که خیلی خیلی زجرم میده.
نمونش اون هفته تو تهران بود. عقب یه پراید نشسته بودیم و راننده پشت چراغ قرمز وایساده بود. یکی دو دقیقه ای بود که توقف کامل داشتیم . تازه چراغ سبز شده بود و راننده هنوز راه نیفتاده بود که یهو یه ماشین شاسی از پشت اومد زد بهمون. چون ترمز دست کشیده بود ماشین تکون بدی خورد و من خیلی ترسیدم. برگشتم عقب رو نگاه کردم. چراغای ماشینه روشن بود و من نمیتونستم توی ماشین رو تشخیص بدم. تو همون حال گفتم حتما راننده اش مست بوده. نمیدونم چرا این حرف از دهنم درومد. راننده پراید رفت پایین و یه ده دقیقه ای طول کشید تا برگشت. گفت طرف دکتر ....بود. یه مریض اورژانس جراحی داره. شماره موبایل و کارتشو داد و گفت که هر چی هزینه ماشینش شد قبول داره. فقط منتظر افسر نمونه.
از قضاوت عجولانه و بی فکریم پشیمون شدم. هفت بار استغفار که چه عرض کنم تا صبح صدبار غلط کردم گفتم. اما نمیدونم چرا هنوز زجر روحی دارم. با اینکه چند روز ازش گذشته ولی به همون شدت لحظه اول عذاب میکشم. کاشکی میتونستم یکم خودمو آروم کنم. خودم خودمو نمیبخشم.امیدوارم خدا ببخشه و بیامرزه و از اون مهمتر منو هدایت کنه تا دیگه تکرار نکنم.
پ ن : چقدر اعتراف خوبه. بیخود نیست مسیحیا میرن پیش کشیش .
نیمه دوم زندگی یک زن...برچسب : مقر بالذنوب,ولساني مقر بالذنوب, نویسنده : animehdovomd بازدید : 121