تجربه اولین کوه

ساخت وبلاگ
تازه از کوه برگشتم. هوای طوفانی کوه و کم تجربگی من باعث شد کم بیارم. هرچند بقیه گروه هم بخاطر کولاک ده دقیقه بعد از من برگشتن. لیدرها و حتی اعضای گروه خیلی مهربون بودن. تمام غصه ام ازین بود که یه گروه معطل من شده بودن. ولی همه انرژی مثبت میدادن و منو از ته صف آوردن نفر اول بعد لیدر جلو. نیمه راه تازه یکیشون بهم گفت که گامهاتو باید کوتاه برداری . ولی یکم دیر شده بود و هم نفسم سوخته بود و هم توانم کم شده بود. 

فقط تو اون لحظه خدا رو شکر میکردم دخترک رو با خودم نبردم. وگرنه همون چند تا تپه رو هم نمیتونستم بالا برم. 

روی هم رفته تجربه خیلی خوبی بود. وقتی به پایین کوه رسیدیم تازه چشمام باز شد و انگار تازه متوجه اطرافم شدم. وسطای کوه یه روستای خالی از سکنه بود با چشم اندازی زیبا . فقط صدای باد میومد و تکون خوردن شیروونیا. تو اون مه از لابلای ابرا نور خورشید بصورت یه خط زرد دیده میشد. صحنه قشنگی بود. فقط حیف یدونه عکسم نگرفتم. بعد که مینی بوسا پر شدن رفتیم تو یه مکان گرم که یه اطاق بود با کف فرش ولی بدون هیچ لوازمی. همونجا صبحونه خوردیم و بعد هم برگشتیم.الان با پاهای سرد و بی رمق اومدم تو تخت یکم بخابم. گفتم قبل خواب امروزو بنویسم

 خلاصه جای همتون سبز.

نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : اولین تجربه کوهنوردی, نویسنده : animehdovomd بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 11 آذر 1395 ساعت: 11:14