ایمان

ساخت وبلاگ
صبح سرد و دل انگیزتون بخیر.

چند روز غیبت خوردم. اول هفته به فامیل شوهر ولیمه زیارت همسر رو دادم و روز اربعین هم همراه عروس رفتم تهران تا هم اون لباس عروسشو پرو کنه و هم من دخترک رو ببرم دکتر غدد. تو این دو ماه سه سانت رشد قد داشته و دکترش از وضعیت جسمیش راضی بود الحمدلله. 

دیروز هم یه سری کار اداری داشتم که تا ۳:۳۰ بعدازظهر طول کشید. عصر هم یکم خرید و برگشتیم .

تو خونه مادرشوهرم رسمه هر کی هر جایی میره میگه دکتر رفته بودم. طرف میره مشهد میگه دکتر بودم. میره کیش میگه دکتر بودم. دلیل این موضوع رو نمیفهمم. بارها شده خودمون تهران یا جایی کار داشتیم همسر یجوری نشون میده که باید بره دکتر و خداییشم واسه اینکه قسمش راست باشه یه دکتری میره. اگه از مادرهمسر بپرسی فلان دخترت کجاست میگه اینقده زانوش درد میکرده رفته فلان جا دکتر. بعدا کاشف به عمل میاد کوههای هیمالیا بوده. غش خنده

اینجوریه که همه همدیگه رو میبینن دائما از مریضی مینالن و این کفر منو در میاره. 

نمیدونم چرا؟ اما هیشکی به هیشکی نمیگه رفتیم مسافرت خیلی خوش گذشت. همه بهم میگن نه بابا. اونحا همش مریض شدیم یا رفته بودم دکتر و....

انگار به هم بخلشون میاد که مبادا کسی بفهمه یکی شاد بوده.

تو این چند روز که من نبودم مادرهمسر اینجا لنگر انداخته بوده. دیشب تا از راه رسیدم پرسید خوش گذشت؟ همسر دوید از تو کیفم دفترچه بیمه بچه رو دراورد که نه بابا. بیچاره بچه رو برده بود دکتر. چه خوشی؟ 

من دهنم وا موند . خوب من دو ساعت تو مطب دکتر بودم اونم نه واسه بیماری خاص بلکه واسه قد بچه. خرید با عروس هم بود که خدایی خوش گذشت. اما همسر خواست نشون بده که اصلا بهشون خوش نگذشته. 

در صورتیکه تو خونه ما حتی اگه غمی هست خواهر برادر از هم پنهان میکنیم و فقط تیکه های خوبشو میگیم. اینکه الان با همسرمون رستورانیم یا داریم میریم مسافرت یا فلان خریدو کردیم. بارها شده یکیمون مریض بوده و بقیه از بیرون شنیدن. میگیم چرا نگفتی میگه تو ناراحت میشدی. مگه چی بشه تا با هم درددل کنیم و یه چیز بد رو بگیم. 

چه میدونم والا. اینم شانس منه. حالا اگه از احوالات من جویایید بنا به روال زندگی خودم میگم جاتون خالی با همه خستگیاش خیلی خوش گذشت . اما بنا به عادت خانواده همسرم میگم نه بابا همش برف و سرما بود . کلی پیاده روی کردیم. پادرد کمردرد شدیم . بچه رو بردم دکتر. پدرم درومد. اسیر جاده شدیم....

حالا کدومش خوبه؟ مثبت یه موضوع رو گفتن یا از سختیای همون چیز شکایت کردن؟ کی آدم غرغرو رو دوس داره؟ 

از نشانه های مومن اینه که شاده. الکی خوش نه. شاد. یعنی با همه سختیها باز ایستادگی میکنه و وجهه های مثبت زندگیشو نیگا میکنه و برای برطرف کردن سختیها تلاش میکنه و به دیگران انرژی منفیشو انتقال نمیده. 

بیایید مومن زندگی کنیم.

نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : ایمان غلامی,ایمان,ایمان نولاو, نویسنده : animehdovomd بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 11 آذر 1395 ساعت: 11:15