نیمه دوم زندگی یک زن

متن مرتبط با «بیماری ای بی» در سایت نیمه دوم زندگی یک زن نوشته شده است

آزمایش

  • تا حالا شده یه شماره یا عکس رو به بهانه اینکه لازمش ندارم پاک کردید فرداش به همون شماره یا عکس محتاج شدید ؟ یا تا حالا شده کاغذ ماغذای ته کیف یا توی کشو رو ریختین دور فرداش بهش نیازمند شدید؟ برای من هزار بار اتفاق افتاده . همین امروز عصر نمونه ش . چند هفته پیش با همسر رفتیم دکتر و دکتر براش یسری آزمایش نوشت . هی گفتم برو آزمایشاتو بده گفت فعلنه که خوبم . عصر کیفمو تمیز میکردم آزمایش رو انداختم دور . الان نیم ساعته داره زمین و زمان رو میگرده دنبال آزمایشش . منم جرات نمیکنم اعتراف کنم انداختم دور . , ...ادامه مطلب

  • سیبیل

  • توی این چند سال زندگی مشترک همسر یا کلا ریش و سیبیلش رو تیغ داده یا گاهی اوقات مث ایام محرم ریش گذاشته که هر دوش بهش میاد و خوشگلش میکنه . اما دقیقا ده روزه که ریشاشو زده و داره سیبیل میذاره . اولش فک کردم واسه مسخره بازیه اما دیدم نه تصمیمش جدیه . هر چی مادر و دختر بهش گفتیم زشت شدی گفت دوس دارم زشت شم وشما چیکار دارین ؟ پنج شنبه قراره بریم شمال و امروز با حالت تهدید آمیز گفتم اگه سیبیلاتو نزنی من باهات نمیام . رفت توی دستشویی و سیبیلاشو زد اما از عصر رفته تو قیافه که منو مجبور کردین , ...ادامه مطلب

  • خونه ویلایی

  • این خونه ای که الان نشستیم سال اول مستاجرش بودیم و بعدش خریدیمش . خونه راحتیه اما اونی که میسازی یه چیز دیگست . از بعد فوت پدرجان چن تا ملک فروخته شده . هربار پولش رفته توی کاسبیمون . هر دفه به همسر میگم این یکی رو فروختین قدرالسهمتو باید یه زمین بخری که بسازیم همسر قول میده اما گرون شدن جنس همیشه ما رو با ضعیف شدن نقدینگی روبرو میکنه و باز اون پول میره برای تهیه کالا . خونه پدربزرگ همسر رو گذاشتم برای مزایده . دوبار مزایده برگزار شد اما فروش نرفت . دیشب به همسر گیر دادم بیا خودمون با همون پایه کارشناسی اینو از بقیه بخریم و بسازیم . این خونه در منطقه میراث فرهنگیه در نتیجه هم خودمون نمیتونیم بیشتر از دو طبقه بسازیم هم خونه های اطراف آپارتمان سازی نمیشه و این حسن این زمینه . دلم یه خونه ویلایی بزرگ میخواد که آشپزخونه ش اوپن نباشه و غیر هال ، یه پذیرایی بزرگ که با در از هال جدا بشه میخواد . دقیقا نقشه خونه های قدیمیمون . از آشپزخونه اوپن متنفرم . دلم حریم زنانه خودم رو میخاد . همونجایی که بتونی درش رو ببندی و رادیو روشن کنی و گاهی همراه شستن ظرف چند قطره اشک بریزی و گاهی با گلدون کنار سینک ظرفشوییت بدون نگرانی از انگ دیوانگی صحبت کنی و گاهی نیمه شب که بیخابی میزنه به سرت بدون نگرانی از پخش شدن نور اونجا کتاب بخونی . چقدر غریبم با زندگی جدید . اینکه بگم دلم آتیش درست کردن و آب آوردن از برکه میخواد نه اما دلم سبک و سیاق زندگی بیست سال پیش رو میخواد . به همون سادگی . امیدوارم بزودی بتونم ایجادش کنم , ...ادامه مطلب

  • ضایعاتی

  • تمرین که میرم توی جاده مخصوصا توی پارکینگها کلی پیچ های بزرگ میبینم که معلومه مال کامیوناست . هر دفه یکی دو تا که پیدا میکردم میذاشتم توی جیبم . دخترک چن بار دید و دعوام کرد که اینا چی ان برمیداری ؟ , ...ادامه مطلب

  • تنهایی

  • دخترک رو فرستادم تهران ولی خودمون نرفتیم شمال .دیروز بارندگی بود و ما قبلش باید کود میپاشیدیم که بارندگی باعث بشه به خورد زمین بره . یکی دوروزه من و همسر در تنهایی خودمون تونستیم یه حرفایی که مراعات شده بود و تو دلمون مونده بود رو با هم زدیم و به قول قدیمیا از هم در رفتیم . امروز خواهرم پیام داد که میخواد بچشو با سمند بفرسته پیش ما . اما جوابشو ندادم و عملا گفتم که حوصله ندارم . دوروز بچه خودمو دور کردم تا مغزمون آروم شه و مجردی کنیم باز اون میخاد بچشو بندازه سر من , ...ادامه مطلب

  • بی خوابی

  • دخترک شبای امتحان اول شب میخابه و ساعت ۲ نصفه شب پا میشه و تا دم صبح درس میخونه . هر چی اصرار میکنم که سرشب درس بخون بعدش راحت بخاب حریفش نمیشم . راستشو بگم اصن سروصدا نمیکنه و زیر نور چراغ مطالعه درس میخونه ولی خودبخود باعث میشه من بیدار بمونم و منم که بیخوابی روزمو خراب میکنه . دم صبحم میاد چرتم ببره که باز باید پاشم صبحونشو بدم . عملا فردای غیرمفیدی رو رقم میزنه . الان که دارم مینویسم ساعت دو و‌نیمه و دخترک فردا امتحان زیست داره . منم مث جغد چشام بازه هر چند از شدت خواب ازش اشک میاد . مادر بودن سختترین مسولیت دنیاست . + نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۱ ساعت 2:24 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دعای کمیل

  • شبکه باران ( رشت ) داره دعای کمیل رو با اجرای آهنگین پخش میکنه .چراغای خونه خاموشه . فقط نور تی وی هال رو روشن کرده . حس میکنم ملائک دارن بال میزنن .اولین دفه س دارم دعای کمیل رو با این صوت گوش میکنم . من از دعا خوندن یا شنیدن با ناله و صدای زاری متنفرم . نظرم اینه وقتی داری با خدا درددل میکنی باید حس شادی داشته باشی . قسمت بر این بود بزنم این کانال و با این نوا برم توی خلسه .اگه کانالای استانی رو دارین شمام گوش کنین + نوشته شده در جمعه هجدهم آذر ۱۴۰۱ ساعت 0:33 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نی نی سایت

  • این روزا هر چی برامون سوال پیش میاد فورا میریم سراغ گوگل و سرچ‌ میکنیم . گوگل هم مث یه شهر هر آدرسی که توش اون کلمه رو داشته باشه میاره بالا .حالا مربوط یا نامربوط بودنش رو جوینده باید تشخیص بده . اما این شهر گوگل یه محله جنوب شهری داره بنام نی نی سایت که یه مشت زن بیکاره خاله زنک نشستن جلو در کوچه و سبزی پاک میکنن و در مورد هر چیزی صحبت میکنن و نظر میدن . از روشهای لاغری گرفته تا نظر در مورد خرید میل سوپاپ بنزده تن . ازونجا که اسم سایتشون نی نی سایته همدیگه رو هم با اسم بچه هاشون صدا میزنن . مثلا ننه علی , ...ادامه مطلب

  • پاییز ۱۴۰۱

  • و باز هم پاییز زیبا آمد با طوفانهای عصرای شهرم و تکون دادن شاخ و برگ و‌گاهی تنه درختا و بوی شلغم و لبو بخارپز روی گاز و صدای فش فش سوپاپ زودپز برای پخت سوپ و جعفری گشنیز تازه خورد شده روی تخته چوبی کنار گاز و قوری استیل آویشن و نبات منتظر خالی شدن شعله گاز برای آخر شب .و من یک پاییز رنگارنگ دیگر را از پشت پنجره آشپزخانه نظاره میکنم و زندگی را نفس میکشم . خوش آمدی به خانه ام فصل هزاررنگ . + نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم مهر ۱۴۰۱ ساعت 22:32 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پاییز

  • رسیدیم به اون قسمت از سال که کولر روشن میکنی یخ میکنی ، خاموش میکنی گرمت میشه ., ...ادامه مطلب

  • بی تقوا

  • با اینکه خیلی دو آتیشه طرفدار جمهوری اسلامی هستم اما منم مث همه به روش مدیریت و نوع کشورداری منتقدم . این روزا با دو دسته آدم سروکار داریم . یه عده که با نیت سواستفاده منافع خودشونو در نظر میگیرن و پای سفره کشور نشستن . یه عده هم حلال حروم سرشون میشه اما متخصص نیستن که هر کدوم به یه شکل در سیستم اداری اختلال ایجاد میکنن . از دید من دسته دوم هم به اندازه ی دسته اول مجرمن . بی فکری و اهمال کاری هم باعث ازبین رفتن منابع مالی کشور میشه . شهر من یه شهر کوچیک با امکانات بسیار کمه . چند سال پیش در شهر من یه بیمارستان جدید ساختن . بعدها شنیدیم بعد اتمام ساخت و ساز و در زمان تجهیز متوجه شدن درهای اطاق کم عرض ساخته شده و تخت بیمارستانی ازش رد نمیشه و ویلچر از در سرویس بهداشتی رد نمیشه که مجبور شدن کلی تعمیرات انجام بدن و ورودی ها رو بزرگتر کنن . بنظرم گناه اون مهندس که با بیفکریش باعث اون هزینه و تعویق زمان افتتاح شد با اونی که این مبلغ رو میدزده یکیه . هردو عامل فسادن . الان چند روزه چک ملت همسر برگشت خورده . پول توی حساب صادرات موجوده اما حسابهاش بسته شده . نه ما میتونیم برداشت کنیم و وجهش رو به حساب ملت بریزیم . نه ذینفع چک برداشت کنه . مبلغ هم سنگینه و ما باید همین مبلغ رو از کسی بگیریم و به حساب ملت بریزیم تا چکمون رفع اثر شه یا صبر کنیم اینقدر پول بیاد . اونی که این طرح عالی رو طراحی کرده فقط تا نصفه راه رو دیده و برای این قسمت راه حلی پیش بینی نکرده . اینم مث بقیه ندونم کاریا و اهمال کاریهامون .اول یه کار رو طراحی میکنیم بعد اجرا میکنیم بعد میفهمیم چه نقاط ضعفی داره حالا دنبال راه حل میگردیم و اینطوری هم صدای مردم رو در میاریم هم وقت و پول ملت رو هدر میدیم . از شهيد گرانقدر دک, ...ادامه مطلب

  • بی اخلاق

  • هر سال زمستونا گندم و جو میکاریم و تابستون ذرت . موقع برداشت ، گندم رو باید به خود دولت بفروشیم . جو رو به دامدار . بعد درو کردن گندم و جو ، زمین رو به گوسفنددارها اجاره میدیم تا گوسفندشون رو اونجا بچرونن . در منطقه ما به این زمین میگن سفالی . با اینکار گوسفندها ساقه باقی مانده کشت و دونه هایی که توی زمین ریخته رو میخورن . اجاره دادن سفالی خودش یه درآمده برای کشاورز . امسال هم به عادت هرسال چن نفر برای اجاره سفالی اومدن و همسر صبر کرد ببینه کی پیشنهاد بالاتر میده . دیشب یه آقایی اومد و درخواست داد فلان قسمت زمین رو به من بدین و پیشنهاد قیمت خیلی پایینی داد . همسر تلفنی رد کرد . چون پیشنهاد خیلی بالاتر داشتیم . در همون حال اون آقا گفت اگه به من ندید منم همشو آتیش میزنم و با این تهدید همسر رو عصبانی کرد . هر چی من به همسر گفتم بریم کلانتری اعلام کنیم همسر گفت نترس . سگی که پارس میکنه نمیگیره . از دیشب توی فکرم از کی اینقدر پررو و بی حیا شدیم ؟ چرا حلال و حروم از زندگیامون رفته ؟ چرا اینقدر بی رحم شدیم ؟دلم موندن در این روزگار بی اخلاق رو نمیخاد + نوشته شده در جمعه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 13:3 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شنبه ای دیگر

  • تازه یکم علائم بیماری قبلی کم شده بود که از دوروز پیش چشمام عفونت کرده و این عفونت به حدیه که چشمام باز نمیشه و از درد دوروز از پا انداخته منو . دیشب سعی کردم از نور دور بمونم چون بیشتر آزرده م میکرد . واسه همین زودتر خوابیدم . صبح بدون زنگ ساعت قبل طلوع خورشید بیدار شدم . همسر توی هال روی مبل خوابش برده بود . معلوم بود مراعات منو کرده و توی اطاق نیومده تا بیدار نشم . منم با نور گوشی قهوه درست کردم و چشمام رو شستشو دادم . لباس پوشیدم و زدم به دل جاده و بعد مدتها طلوع خورشیدو توی جاده دیدم و ازش خواستم منو شارژ کنه تا بتونم به اوضاع جسمیم مسلط بشم . هر چند از چشمام اشک اومد و اشک اومد اما سعی کردم به روش خودم باهاش برخورد کنم اونم بی محلی به درد . البته امروز دکتر میرم ولی نظرم اینه درد رو‌ نباید جدی گرفت وگرنه پررو میشه . این چند وقت هم بخاطر این ضعیف شدم که افسارمو دادم دست همسر. هنوزم معتقدم شنبه ای که خوب شروع شه ان شالله تا آخر خوب خواهد بود . هفته تون پر برکت + نوشته شده در شنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 8:13 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دختر آقای وکیل

  • دختر وکیل مون امسال کنکور داشت . این آقای وکیل یه رفیق صمیمی شده برامون . گه گاهی گپی میزنیم و جویای احوال هم و خانواده میشیم . از عید که گفت دخترش بکش برای پزشکی داره میخونه شدیدا جویای حالش بودم . اما از دیروز که نتیجه کنکور اومده اصن روم نمیشه پیام بدم و از وضعیتش بپرسم . یه بمن چه بتو چه ی خاصی در من هست که اجازه نمیده رتبه شو سوال کنم. ولی از ته قلبم دعا میکنم رفیق ما رو خوشحال کرده باشه . بیصبرانه منتظر خبر قبولیشم .  + نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 17:38 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بیخوابی

  • از مشکلات بزرگی که من توی زندگی زناشوییم داشتم تنظیم نبودن ساعت خواب همسر بوده . این بی خوابیهای شبانه در خانوادشون یه موضوع ارثیه ولی جز یکیشون که دچار افسردگی شده بقیه تونستن یجور مهارش کنن . مثلا خواهر بزرگ همسر که دو آتیشه مذهبیه با خوندن نماز شب و عبادت و برادرا که شغل کشاورزی دارن و خودبخود باید شب برای سرکشی برن ازین فرصت استفاده میکنن و اما همسر من . خوب شغل ما نیاز به ساعت کاری خاصی نیس و بودن و نبودن همسر خیلی تاثیر نداره و سیستم خودبخود فعالیت میکنه . موضوع دوم سحرخیزی من بود که اینم سه هیچ به نفع همسر شد و صبحها که میخاد بخوابه خاطرش بمن جمعه که همه چیز مرتب پیش خواهد رفت . البته اگه لازم باشه میتونه بیدار باشه و به کارها رسیدگی کنه ولی طبعا بازدهی مناسب نداره . همسر علاقه عجیبی به فعالیتهای شخصی در نیمه شب داره . ریش زدن . ورزش کردن . مطالعه . دمنوش دم کردن و بخور پوست و خلاصه ازین کارها . اوایل ازدواجمون توی یه خونه زندگی میکردیم که اطاقهای خواب طبقه بالا بود و هیچ صدایی نمیومد . اما در این خونه که زندگی میکنیم سرو صدا و نور باعث میشه من بیخواب شم و گاها غرغر کنم که همین باعث دلگیری همسر میشه ولی اون میتونه روز بعد بخوابه در حالیکه من با طلوع خورشید بیدارم و تحت هیچ شرایطی نمیتونم بخوابم . گاهی آرزو میکنم کاش یه خونه ای داشتیم که دو واحد مستقل از هم داشتیم و یه واحد هرچند کوچیک برای استراحت هر کی نیاز به تنهایی و سکوت داشت تعلق میگرفت .  + نوشته شده در شنبه هشتم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 21:58 توسط ماهی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها