نیمه دوم زندگی یک زن

متن مرتبط با «پدر» در سایت نیمه دوم زندگی یک زن نوشته شده است

پدر

  • دیدم از مادرم نوشتم حیفه که از پدرم هم ننویسم .توی اون روزا که مادرم بیمار بود پدرم چهل روز متوالی مادرم رو برد تهران برای پرتودرمانی . من اون موقع نوجوون بودم و چون مادرم بچه ی شیرخوار داشت باهاشون میومدم تا بیرون بیمارستان خواهر کوچیکمو نگه دارم . هرروز صبح ساعت 8 راه میفتادیم ظهر میرسیدیم و حدودا یساعت زمان معطل میشدیم و باز برمیگشتیم . با همه ی تلاشها مادرم به رحمت خدا رفت و بعد چند سال من گواهینامه گرفتم و یه روز با ماشین خودم رفتم تهران برای نمایشگاه بین المللی کتاب و همون عصرش برگشتم . توی راه از شدت خستگی زدم کنارجاده و گفتم یکم استراحت کنم . یهو یاد اون رفت و اومدا به تهران چهل روز متوالی افتادم . شماره پدرمو گرفتم . اون موقعها شماره روی گوشی نمیفتاد . پدرم با صدای بلند جواب داد بله ؟ گفتم بابا من نزدیک شهرم .دلواپس نشی و ادامه دادم : میخاستم ازت تشکر کنم که اون سالها همش مامانو میبردی تهران و میاوردی . الان بهش فکر کردم دیدم چقدر خسته میشدی . یهو صداش آروم شد . گفت بابا وظیفه م بود . , ...ادامه مطلب

  • یاد پدرجان بخیر

  • با اینکه زنا از جک و جونور مخصوصا سوسک خیلی میترسن اما من تو این مورد خیلی ترس ندارم. فقط یک مورد استثنا وجود داره که اونم مارمولکه که اگه جایی ببینم مطمئنم غش میکنم. یه دوست دارم که یه شناگر حرفه ایه آبهای آزاده و من همیشه بهش میگم نمیترسی یه جونوری بیاد به پات گیر کنه ؟ غش میکنه از خنده و میگه همشونو میخورم. چند سال پیش با همین دوستم میرفتیم تپه های اطراف شهر و پیاده روی میکردیم. یه روز دو تا مار دیدیم که بهم مثل طناب میپیچیدن .(وووووووووووووویییییییی) من از ترس زبونم بند اومده بود. اما دوستم یه چوب برداشته بود و میخاست اینا رو از هم جدا کنه. تازه منم صدا, ...ادامه مطلب

  • مشکلات پدرجان (قسمت دوم)

  • نقش این روزای من در ظاهر یه گوش شنواست و یه دوست . اما نقش بزرگتری که به گردنمه اینه که افسار همسر رو بکشم و خود این کار یه انرژی بزرگ میگیره که خوشبختانه چون همسر به اعتقادات پایبنده منم از همین ابزار جهت آروم نگه داشتن همسر و ازون مهمتر اوضاع استفاده میکنم. اینو بگم که خود همسر یه پا مدعیه و ازونجا که شاهد کافی برای اثبات ادعاش داره که به حق هم هستند دائما میخاد بهشون حمله کنه و به قول خودش حق و حقوقشو بگیره. محوطه دامداری یه زمین 2800 متریه که باید به سه قسمت تقسیم بشه و یک قسمت اون مال پدرجانه . یادتونه پدرجان رییس بانکشو تو بیمارستان آورد تا پولهای تو, ...ادامه مطلب

  • مشکلات پدرجان (قسمت اول)

  • از یکی دو سال پیش تو نوشته هام همیشه مینوشتم که پدرجان املاک زیادی داره. اما این املاک در مشاعه با دوبرادر دیگش که یکیشون به رحمت خدا رفته و 11 تا بچه داشته که هرکدوم یجای دنیان. کلی ازین املاک رو شهرداری و منابع طبیعی به بهانه های مختلف تصرف کردن که خودشون یه قسمت از معضلات هستند. اما بقیه ماجرا که تا حالا نگفتم و شاید برای شماها جالب باشه. پدرجان 4 پسر و 4 دختر داشته که یکیشون تو حادثه تصادف همراه زن و بچه اش به رحمت خدا رفته . پسر دومش سال 78  با بدهی معادل 500 میلیون اون زمان ورشکست میشه و پدرجان با خواهش تمنای خانواده کلی ملک میفروشه و بدهی این آقا که چند و, ...ادامه مطلب

  • امروز

  • از دید من پدرجان رفتنیه. اینو امروز وقتی سرشو تو بغلم گرفتم بهم گفت که وقت مفارقت نزدیکه. از دیشب تا حالا کلی گریه کردم. سردرد بدی دارم. از فکر به آینده تنهایی خودم و همسر گرفتاریای بعد فوت پدرجان و ......دلم آشوب میشه. در کنار این ناراحتی یه اتفاق خوب هم برام افتاد. من با پدرم رابطه خیلی خوبی داشتم. هنوز که هنوزه آرزو میکنم یبار دیگه بتونم صداشو بشنفم. بارها دلم خواست شماره اش رو بگیرم و صداش کنم. امروز از یه شماره غریب برام مسیج اومد. داشتم فکر میکردم چقده شماره آشناست. اما یادم نمیومد. شبیه شماره شناسنامه ام بود چهار رقم آخرش. یکی دو تا بالا پایین. یهو یادم,امروز چندمه,امروز تولدمه,امروزنا,امروز در تاریخ,امروز چند جوزا است,امروز نما,امروز مستیم ای پدر,امروز از هم گسستم,امروز چندم تير است,امروز آنلاین ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها