مال دنیا

ساخت وبلاگ
پدرجان اصلا حالش خوب نیست. اون پیرمرد مهربون تبدیل شده به یه آدم فحاش بددهن که آبرو حیثیت برامون نذاشته. 

پدرجان یه مبلغ پول تو بانک پس انداز داره که پارسال به من گفته بود از وکیلم بپرسم چیکار کنیم بعد مرگش همسر اجازه برداشت اونو داشته باشه برای هزینه های کفن و دفن و مابقیش هم گنبد گلدسته مسجدی که اونو داداشاش وقف کردن. راستش هیچ راه حلی نداشت مگر اینکه اون سپرده بنام یکی دیگه شه که اونم شدنی نبود. 

موقعیکه میخاستیم ببریمش تهران بیمارستان 15 م به همسر پول داده بود. اما حداقل فقط هزینه های بیمارستانش 35 م شده و سر انگشتی تا الان نزدیک به 49 م هزینه کردیم. این غیر پول چند تا ربع سکه است که همسر سرخود برا پرسنل بیمارستان خریده( 2930). که حالا از ترس خواهر برادرش جرات نمیکنه تو لیست خرج کردش بیاره. 

از اون هفته پدرجان هی رییس اون موسسه رو میکشونه میاره بانک تا سپرده اش رو بنام همسر کنه. اما تا رییس میاد خودشو میزنه به خواب و هر چی صداش میزنیم جواب نمیده. یا میگه الان توانشو ندارم و برو عصر بیا. آخه بدیش اینه خودش بهش زنگ میزنه . اما دلشو نداره. با اینکه تاکید کردیم بهش که این پول دست ما امانته و ایشالا برگشتی بهت بر میگردونیم. 

اما خدا در قرآن گفته انسان به مال و اولاد آزمایش میشه. دیروز بهش گفتم وجه رو بنام یکی از دخترا یا همسرت بریز. چنان غضبناک نگاهم کرد که جرات نکردم دیگه حرفی بزنم. 

تو این بازار و بی پولی همسر داره اوورت خرج میکنه و منم جز موضوع سکه ها جرات حرف زدن ندارم. چون خدارو خوش نمیاد. 

کسی که به زنده بودنش دلش نیومده مالشو بچه هاش بخورن اون مال بعد مرگشم به کسی خیر نمیکنه. البته به دخترا یکی یک قطعه زمین از بهترین املاکش داده و به پسرا هم غیر اون آب و زمین کشاورزی(بنام پسرا نزده فقط در تصرفشون قرار داده) اما نسبت به دارایی ای که داره اینا چیزی نیست و میتونست برا خودش یه عدد قابل توجه نگه داره و بقیه رو به بچه هاش بده تا تو این روزگار سخت که همشون دیگه عروس دوماد دارن با آرامش زندگی کنن و ته دلشون آرزوی مرگش رو نکنن تا زودتر از گرفتاری در بیان و اونم تموم وقت فکر کنه بچه هام منو واسه پول میخان. 

البته کار و نظر بچه ها رو تایید نمیکنم ولی روش زندگی پدرجانم نمیپسندم. کاشکی یکم از مالش دل میکند و آخر عمری برا خودش گنج درست نمیکرد تا مجبور شه دور خودش حصار بکشه و از دست کسی چیزی نخوره به فکر اینکه نکنه میخان مسمومم کنن.

الان اگه من و همسر اونجا باشیم از دستمون غذا و آب میخوره. در غیر اینصورت به پرستارا هم اعتماد نداره و فکر میکنه همه میخان بکشنش. 

خیلی غصه میخورم برا این موضوع. یه عمر زحمت دنیا کشید ، یه عمر عبادت خدا کرد حالا آخر عمری همه چیز داره خراب میشه.

دلم نمیخاد سرنوشتم اینجوری شه. خدا رحم کنه

نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : مال دنیا,مال دنیا شعر,مال دنیا ارزش نداره,دنیا مال ماست,دنیا مال ماست مرتضی پاشایی,دنیا مال ماست عرفان,دنیا مال منه,دنیا مال ماست ابیرام,دنیا مال ماست دیگه,دنیا مال من است, نویسنده : animehdovomd بازدید : 187 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 3:42