مال مارو هر سال همونجا تقسیم میکردن. اما مادرشوهرم هیچ وقت برا خانواده من نمیذاشت. منم با این اخلاق گندم کسرم میکرد بگم.
یادمه پارسال با همسر قهر کردم که چرا همه اختیار دار مال خودشونن بعد مال ما رو مامانت تعیین میکنه . البته بازم نگفتم چرا برا خانواده من نمیذارین. یه ناراحتی چند ساعته درست شد . همسر هم رفت همه رو گذاشت تو لگن آورد خونه که خودمون به صلاحدید خودمون تقسیم کنیم. تموم زندگیم چرب و چیلی شده بود. کلی دردسر کشیدیم.
جوریکه خودم پشیمون شدم. بیشتر از دست خودم حرص خوردم که چرا نمیتونم خواسته ام رو مستقیم بگم و نیازمو به شکل دیگه مطرح میکنم.
هیچ کس نیازمند یه تیکه گوشت نیست. اما حس میکردم به خانواده ام بی حرمتی میشه. مخصوصا وقتی میدیدم مادرشوهرم اول واسه خواهر برادر خودشو جدا میکنه و برا خانواده پدرجان ارزشی قایل نمیشه بیشتر تحریک میشدم
امسال یه نفس عمیق کشیدمو بخودم اعتماد به نفس دادم تو میتونی. همون دیشب به همسر اعلام کردم برای خانواده من چند تا بسته نگه دار.فورا گفت چشم.
قربونیا قبل طلوع آفتاب انجام میشه و تا قبل 10 باید پخش شده باشه.
همسر آدم سهل انگاری نیست. میدونم یادش نمیره. اما کاشکی پارسال اون روز خوب رو خراب نمیکردم و بجاش حرفمو میزدم.
الان از خودم راضیم B-)
نیمه دوم زندگی یک زن...برچسب : شوهرم به خانواده ام توهین میکند,تقدیم به خانواده ام,نامه ای به خانواده ام,بی احترامی شوهرم به خانواده ام,شوهرم به خانواده ام احترام نمیگذارد,به سلامتی خانواده ام,همسرم به خانواده ام فحش میدهد,شوهرم به خانواده ام حسودی میکند, نویسنده : animehdovomd بازدید : 148